::::antidevill::::
فیلم: مستند بازخوانی پرونده هستهای/1 فیلم: مستند بازخوانی پرونده هستهای/2 فیلم: مستند بازخوانی پرونده هستهای/3 در حالی که کشورهای 1+5 آماده می شوند تا بر اساس بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران، مذاکراتی را با ایران پیرامون مسائل مطرح شده در این بسته در مهر ماه برگزار کنند، صدا و سیما در اقدامی کم سابقه اقدام به پخش مستندی تاریخی پیرامون فراز و فرودهای پیگیری موضوع هسته ای ایران از جانب دولتمردان حال و گذشته جمهوری اسلامی کرد که زوایا و ابعاد ناگفته بسیاری از این روند را به نمایش می گذاشت. این مستند از آنجا اهمیت ویژه یافت که با نقل قول های ناب و ناگفته بسیاری از مسئولین حال و گذشته پرونده هسته ای ایران و بسیاری از مقامات غربی همراه بود. هر چند این مستند تعریضات بسیاری را به مسئولین وقت پرونده هستهای در سال های 82 و پس از آن وارد کرد، اما به دلیل همراه بودن با مستندات تصویری و نقل قول های مستقیم طرف های درگیر در این پرونده، هیچ گونه واکنشی را از سوی مذاکره کنندگان سابق هسته ای کشورمان و همچنین تیم سیاست خارجی دولت اصلاحات به دنبال نداشت. این در حالی است که در موارد مشابهی که کارشناسان سیاست خارجی به انتقاد از روند دیپلماسی هسته ای اصلاح طلبان می پرداختند، با سیل پر هجم تخریب جریان رسانه ای وابسته به آنها مواجه می شد. در این مستند افشاگرانه برای اولین بار به مواردی همچون نامه صادق خرازی به مقامات امریکا، اعتراضات دانشجویی به روند پیگیری پرونده هسته ای، اعتراف تیم مذاکره کننده به بی اعتباری در افکار عمومی ایران، ماجرای توافقنامه پاریس و علت استعفای لاریجانی در جریان پیشنهاد مذاکره امریکا به ایران اشاره شده است. نظر به ارزش تاریخی مباحث مطرح شده در این مستند، رجانیوز ضمن ارائه گزارشی از آن، اصل این مستند را نیز در اختیار خوانندگان خود قرار می دهد. از آغاز پرونده سازی علیه ایران تا نامه 2003 خرازی بلافاصله پس از سخنرانی بوش در مورد خطر هسته ای ایران در سال 2001 میلادی، گروهک منافقین با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی، به ارائه گزارشاتی از فعالیت های هسته ای ایران پرداخت که با همکاری سرویس های جاسوسی اسرائیل به دست آمده بود. فاطمه حقیقت جو نماینده اصلاح طلب مجلس ششم، در سخنرانی خود در دانشگاه ماساچوست امریکا در این باره می گوید: "فعالیت های هسته ای ما محرمانه بود، اولین بار در دولت خاتمی بود که این فعالیت ها علنی شد. از آنجا که در فعالیت های هسته ای طبقه بندی خاصی وجود داشت، حتی رئیس جمهور هم از برخی موارد مطلع نبود، چه برسد به نمایندگان مجلس، اما مجلس ششم این را علنی اش کرد." (تشویق حضار) در حالی که در واکنش به علنی شدن بخشی از فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی ایران، دولت وقت ایران تصمیم گرفت تا سیاست " آشکار سازی فعالیت هسته ای" را در پیش بگیرد، با حمله به برج های دوقلوی نیویورک در بیستم شهریور 1380 فضای بین المللی، بر اساس طراحی قبلی نو محافظه کاران امریکا، به سمت انتقام جویی امریکا از مسببین این حملات سوق داده شد، چنانکه جرج بوش در سخنان تهدید آمیزی، ایران را نیز یکی از "محورهای شرارت"در جهان معرفی کرد. این لحن تهدیدآمیز امریکا، البته برخی دولتمردان دولت وقت اصلاحات را نیز تحت تاثیر قرار داد چنانکه حسین موسویان، مذاکره کننده اسبق هسته ای ایران که در سال های بعد به جرم اقدامبهاخلال در امنیت کشور، محکوم شد، در اینباره می گوید: "بعد از حادثه یازده سپتامبر نیویورک، فضای امنیتی خیلی وحشتناکی به جهان حاکم شده بود، شعار اصلی دولتمردان امریکا جنگ بود." این رویکرد نسبت به سیاست های جدید دولت بوش، سبب شد تا در ایران، سیاست گزاران سیاست خارجی دولت اصلاحات، به امید در امان ماندن از تهدیدات دولت نومحافظه کار بوش، در قالب یک نامه تن به ارائه تعهدات و تضمیناتی به امریکا بدهند که به نامه 2003 صادق خرازی معروف شد. در این نامه تحقیرآمیز که برای اولین بار توسط رجانیوز منتشر شد، دولت اصلاحات به امریکا تضمین داده است؛ •در برنامه هسته ای شفافیت لازم را داشته باشد و برای اثبات صلح آمیز بودن برنامه هایش با آژانس همکاری کند. •در مقابله با گروه های تروریستی همچون القاعده با امریکا همکاری کامل و تبادل اطلاعات داشته باشد. •در عراق با استفاده از نفوذ سیاسی خود در جهت تثبیت نهادهای دموکراتیک در این کشور همکاری کند. •حمایت مادی از گروه های مخالف فلسطینی را متوقف کرده و برای توقف کشتار غیرنظامیان توسط این گروه ها در داخل مرزهای 1967 آنها را تحت فشار قرار دهد. •انجام هرگونه اقدام لازم برای خلع سلاح حزب الله لبنان و تلاش برای تبدیل آن به یک گروه صرفا سیاسی- اجتماعی در لبنان •پذیرش راه حل دو کشور (فلسطین و اسرائیل) و البته در مقابل همه تضمینات استراتژیک دولت اصلاحات به دولت امریکا، این دولت نیز باید متعهد شود: •برای تغییر رژیم در ایران تلاش نکند. •مجاهدین خلق را تحت پیگرد قرار دهد. •همه تحریم ها علیه ایران را لغو کند. •حق ایران در دستیابی به فناوری های صلح آمیز هسته ای، زیستی و شیمیایی را به رسمیت بشناسد. •منافع امنیتی ایران در منطقه را به رسمیت بشناسد. اما این نامه که به سفیر سوییس در تهران تحویل داده شده بود، به جهت اعلام آمادگی تهران برای از دست دادن اکثر منابع قدرت خود در برابر خواسته های ابتدایی، آنچنان غیر قابل باور به نظر آمد که با تردید طرف امریکایی مواجه شده و از سوی امریکا پذیرفته نشد، در عوض امریکا اعضای اتحادیه اروپا به همراه البرادعی را برای افزایش فشار به ایران فرستاد. . نشست سعدآباد در حالی که تروئیکای اروپایی به گفته "جان سوارز" نماینده انگلیس در این مذاکرات با هدف تعلیق همه فعالیت های هسته ای ایران وارد تهران شد، تهدید یوشکا فیشر در مقابل مقاومت تیم مذاکره کننده هسته ای برای تعلیق فعالیت های هسته ای، سبب تغییر مسیر مذاکرات در سعدآباد شد چنانکه سید محمد خاتمی در این باره می گوید:" گفتیم حالا که شما به توافق نمی رسید همه چیز را واگذار کنیم به تفسیری که آژانس از تعلیق ارائه می کند." حسین موسویان نیز از دیدار خصوصی البرادعی و روحانی در این زمینه می گوید: "آقای روحانی از البرادعی سوال کرد منظور از تعلیقی که شما می گویید چیست؟ البرادعی در پاسخ به روحانی گفت: فقط مواد به سانتریفیوژها تزریق نشود." این درحالی بود که آژانس در تعریفی که به صورت کتبی ارائه کرد، معنای تعلیق را بسیار گسترده تر و در حد تعطیلی فعالیت های تحقیقاتی قرار داده بود. سید محمد خاتمی در واکنش به این اقدام البرادعی تنها به "غیر اخلاقی بودن" این اقدام اشاره می کند حال آنکه نتیجه این نشست، حرکت به سمت پذیرش تعلیق کامل فعالیت های هسته ای ایران بود. این درحالی بود که تونی بلر طی سخنانی در جمع سربازان انگلیسی در بصره با اشاره به نشست سعدآباد از نتیجه بخش بودن تهدید ایران اینگونه یاد کرد که " ما میوه پیروزی در عراق را در سعدآباد چیدیم!" اما این تصمیمات در حالی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی اتخاذ می شد که در سوی دیگر، دانشجویان با ترتیب دادن تجمعات اعتراضی در مقابل سعدآباد و زنجیره های انسانی در مقابل مراکز هسته ای ایران، آشکارا با اقدامات تیم هسته ای ایران به مخالفت برخواسته و خواستار احقاق حقوق هسته ای ایران شدند. با این حال، فاطمه حقیقت جو از مخالفت اکثریت اصلاح طلبان مجلس ششم با تداوم فعالیت های هسته ای خبر می دهد. وی اینگونه استدلال می کند: "اصلاح طلبان معتقد بودند که چون در نهایت تحت تاثیر فشارهای بین المللی ناچار هستیم که کوتاه بیاییم! بهتر این است که ابتدا با کسب امتیازهای قابل توجهی که به نفع توسعه همه جانبه کشور می شود، داوطلبانه این فعالیت ها را تعلیق کنیم." این در حالی بود که بهزاد نبوی در آخرین روزهای عمر مجلس ششم در یکی از معدود طرح های سه فوریتی تاریخ مجلس شورای اسلامی، درصدد برآمد3 فوریت طرحی را با موضوع پذیرش پروتکل الحاقی از جانب جمهوری اسلامی ایران به تصویب مجلس اصلاح طلب ششم برساند. انتخابات مجلس هفتم و حرکت به سمت تغییر سیاست هستهای اما همزمان با مخالفت های مردمی و دانشجویی با روند پیگیری پرونده هسته ای، انتخابات مجلس هفتم سبب شد تا با حضور اکثریت اصولگرا در این مجلس فشار برای تغییرات جدی در نحوه پیگری پرونده هسته ای شدت بگیرد. در این باره ظریف یکی از اصلی ترین دیپلمات های نزدیک به اصلاح طلبان در وزارت امور خارجه و یکی از اعضای اصلی حلقه موسوم به نیویورکیها در این وزارتخانه در مذاکرات محرمانه ای که با البرادعی دارد در پاسخ به درخواست البرادعی برای پذیرش تعلیق اینگونه پاسخ می دهد: "مشکلی که ما داریم، این است که هم اروپا و هم مذاکره کنندگان ایرانی اعتبار خود را در ایران از دست داده اند. الان مشکل اعتمادسازی نیست بکله مسئله، مشکل داخلی از طرف ماست. ما اعتبارمان را داخل کشورمان از دست داده ایم." اما فشار مردمی در کنار فشار غرب باعث شد تا دولت اصلاحات با انتقادات جدی در ایران مواجه شود. این موضوع را جک استراو، وزیر امور خارجه وقت انگلیس از قول سید محمد خاتمی اینگونه می گوید: "به خاتمی گفتم که شما بر روی موشک شهاب به انگلیسی نوشته اید مرگ بر امریکا و این نگران کننده است. خاتمی با خنده به من نگاهی کرد و گفت: ولی برای من آرامش بخش است، چون قبلا می نوشتند مرگ بر خاتمی. اشاره خوبی بود چون راهی را که به سمت غرب طی می کرد، با اشکال تراشی های نیروهای محافظه کار در ایران همراه بود." سیاست هویج و چماق و به ثمر رسیدن توافق پاریس جرج بوش برای متقاعد کردن ایران به تعلیق کامل فعالیت های هسته ای، با روی آوردن به سیاست تهدید نظامی ایران، تلاش کرد ایران را تحت فشار قرار دهد هرچند که مردم ایران در راهپیمایی تاریخی 22 بهمن از حق هسته ای ایران دفاع کردند، و در حالی که اروپا در تلاش بود تا حداقلی از مشوق ها را به ایران ارئه کند، امریکا حتی ارائه این مشوق ها از جانب اروپا را نیز منوط به توقف کامل فعالیت های هسته ای ایران کرد و در این شرایط تیم مذاکره کننده ایرانی نیز به پاریس رفته و تعلیق کامل فعالیت های هسته ای حتی در حد فرآوری و تحقیقات را نیز پذیرفت. پذیرش این توافقنامه که به تعطیلی همه مراکز هسته ای ایران منجر شد، فضای ناامید کنندهای را در میان دانشمندان هسته ای ایران به وجود آورد فضایی که دکتر قنادی رئیس پژوهشگاه انرژی هسته ای، آن را بسیار غم انگیز می خواند. در این شرایط، تیم مذاکره کننده تلاش کرد تا اجازه فعالیت حداقل بیست سانتریفیوژ را که با فناوری داخلی ساخته شده بود، از تروییکای اروپایی کسب کند؛ درخواستی که جک استراو، واکنش به آن را اینگونه تشریح می کند: "سوار قطار بودم که گفتند خرازی می خواهد تلفنی با من صحبت کند. به او گفتم باید بعداً تماس بگیرد چون در حال حاضر در قطار هستم... من به او گفتم که توافقنامه امضا شده و تغییر در آن تقریباً غیر ممکن است." وعیدی مذاکره کننده سابق هستهای در این رابطه می گوید: آنها می خواستند تعلیق توسط حکومتی که ادعای استقلال داشت و به دست همان حکومت صورت پذیرد، این یکی از استراتژی ها برای تضعیف جمهوری اسلامی بود. تغییر سیاست هسته ای جمهوری اسلامی این اتفاقات که با ماههای آخر فعالیت دولت سید محمد خاتمی همزمان بود، کار را به جایی رساند که رهبر معظم انقلاب مستقیماً وارد موضوع شدند. ایشان در جمع دانشجویان دانشگاه های یزد در دیماه 86 در این باره فرمودند: «البته این فرایند به ملت ایران و افکار عمومی جهان نشان داد که وعده های غرب توخالی است چرا که تعلیق موقت و داوطلبانه ایران ، با سوءاستفاده دشمنان در حال تبدیل شدن به حذف فعالیتهای هسته ای در کشور بود که بنده همان موقع هم تأکید کردم اگر روند مطالبه پی در پی طرفهای هسته ای ادامه یابد وارد میدان می شوم همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستی این روند عقب نشینی متوقف شود و تبدیل شود به روند پیشروی و اولین قدمش هم باید در همان دولتی انجام بگیرد که این عقب نشینی در آن دولت انجام گرفته بود و همین کار هم شد.» هر چند فاطمه حقیقت جو معتقد است که خاتمی تمایلی نداشت تا فک پلمپ مرکز هسته ای اصفهان در دولت او انجام شود. آقازاده رئیس سابق سازمان انرژی اتمی نیز در بازگو کردن آن برهه تاریخی می گوید: "فناوری هسته ای در کشور مدیون کسی جز آقای خامنه ای نیست. در آن مقطع تاریخی اگر شخص ایشان ایستادگی نمی کرد، امروز هیچ چیزی نداشتیم." با روی کار آمدن دولت نهم، احمدینژاد با تلاش برای مردمی کردن جنبش هستهای، به عنوان اصلیترین اهرم سیاست هستهایاش، به گفته خود روند را عوض کرد. چنانکه دیگر در هر جای ایران شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست"، شنیده می شد. با تغییر روند سیاست هسته ای جمهوری اسلامی، ایران توانست در 20 فروردین 1385 جشن تکمیل چرخه سوخت هستهای را در مشهد مقدس و در حضور نمایندگان کشورهای مختلف جهان برگزار کند. این تغییر رویکرد سبب شد تا امریکا با تغییراتی در تیم سیاست خارجی خود، تهدیدات نظامی علیه ایران را با هدف تحت فشار قرار دادن ایران افزایش دهد، اما وقوع جنگ 33 روزه در لبنان و پیروزی حزب الله لبنان در این جنگ که تحلیلگران آن را نمونه کوچکی از جنگ احتمالی ایران و امریکا معرفی کردند، بسیاری از معادلات را به سود ایران تغییر داد. فشارها برای پایان تهدید ایران به جنگ زیاد شد، چنانکه امریکا در یک تغییر لحن، از پیشنهاد مذاکره با ایران در این موضوع با پیش شرط تعلیق مقطعی فعالیت های هستهای خبر داد. آنها مدعی بودند در صورت تعلیق مقطعی فعالیت های هستهای، همه درها به روی ایران باز خواهد شد. نیکلاس برنز معاون وزیرخارجه وقت امریکا با بیان شکست پروژه تغییر رژیم در ایران در باره این پیشنهاد امریکا میگوید: "من و رایس خیلی خوشحال بودیم. چون فکر می کردیم ایرانی ها این پیشنهاد را قبول خواهند کرد." سولانا برای ارائه این بسته به ایران آمد. او در دیداری خصوصی با لاریجانی این فرصت را بسیار خوب و طلایی خواند، با این حال لاریجانی نظرات مختلف در مجموعه نظام پیرامون این پیشنهاد امریکا را اینگونه توصیف می کند: "برخی معتقد بودند این پیشنهاد یک فریب است. موقف عده ای هم این بود که این یک فرصت بسیار طلایی است. موضعی که ما داشتیم و علی الاغلب این بود، که ما این دو حد افراط و تفریط را قبول نداریم. طرح لازم نیست همه چیزش کامل باشد. می تواند 30 یا 40 درصدش مثبت باشد فقط باید ظریفیت تغییر در طرف مقابل وجود داشته باشد." و شاید این جملات لاریجانی راز استعفای روزهای بعد او از دبیری شورای عالی امنیت ملی بود چنانکه علی رغم تمهیدات دولت امریکا برای صدور ویزای هیات 300 نفره معرفی شده از جانب علی لاریجانی، این هیات دیپلماتیک هرگز به امریکا سفر نکرد. این در حالی بود که احمدی نژاد در این باره در یک گفتگوی تلویزیونی، اعلام کرد: "ما تردید داریم نسبت به حسن نیت ها چون در گذشته ایران به همین ترتیب تعلیق کرد و بعد منجر شد به تعطیل شدن همه فعالیت های ایران." علی لاریجانی از سمت خود استعفا کرد و سعید جلیلی دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی همزمان با انتشار گزارش 16 نهاد اطلاعاتی در امریکا با موضوع تایید صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران و گزارش نسبتاً مثبت البرادعی درباره این فعالیت ها، از اثبات حقانیت ایران در موضوع هسته ای ایران سخن گفت. تغییر لحن امریکا پس از انتشار این گزارشات، آنچنان مشهود بود که در نهایت پذیرفت بدون هرگونه پیشرفت تعلیق با ایران پای میز مذاکره بنشیند. مذاکراتی که با حضور سعید جلیلی به نمایندگی ایران در ژنو به یکی از نقاط عطف پرونده هسته ای ایران تبدیل شد. چنانکه احمدی نژاد در اظهار نظری از مختومه شدن پرونده هسته ای خبر داد. ادعایی که به نظر می رسد با روی کار آمدن دولت جدید امریکا و حتی با وجود تحولات پس از انتخابات در ایران همچنان با جدیت پیگیری می شود، چنانکه در نشست آینده 1+5 با ایران در ترکیه، دستگاه دیپلماسی دولت دهم اعلام کرد بر سر موضوع هسته ای مذاکره نخواهد کرد. --------------------------------------- نامه سال 2003 دولت خاتمی به دولت وقت امریکا، اولین بار در سال 85 از سوی رجانیوز افشا شد. بر اساس این نامه دولت خاتمی پیشنهاد داده بود که در ازای خارج کردن نام ایران از کشورهای "محور شرارت" که جرج بوش رئیسجمهور وقت امریکا این تقسیمبندی را ارائه کرده بود، جمهوری اسلامی متعهد خواهد شد که کلیه فعالیتهای هستهای خود را تعطیل کند و از حمایت گروههای مقاومت مانند حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین دست بکشد. به گزارش رجانیوز، طرف غربی در ازای این خوشخدمتی علاوه بر خارج کردن نام ایران از کشورهای محور شرارت، گروهک منافقین را در لیست گروهکهای تروریستی نگه میداشت. اما انتشار خبر این نامه در رجانیوز به نقل از منابع غربی واکنش برخی از اعضای دولت خاتمی را بهدنبال داشت و افرادی از جمله عبداله رمضانزاده سعی کردند که این موضوع را از اساس تکذیب کنند. این در حالی بود که این نامه واقعیت داشت و صادق خرازی این پیشنهادها را برای ارائه به امریکاییها در اختیار سفیر سوئیس قرار داده بود. کنث وایزمن مسئول سابق امور ایران در آیپک نیز در مصاحبه اخیرش با سایت تهران بیوریو (وابسته به تلویزیون پیبیاس) به این نامه اشاره کرده و گفت: «در آن دوره ایران کاملا با امریکا همکاری می کرد. این بحث مطرح بود که شاید بتوان روی این موضوع (برای بهبود روابط) سرمایه گذاری کرد. در همین شرایط، ایران خطوط خام یک پیشنهاد را برای بهبود روابط – موسوم به چانه زنی بزرگ- ارائه داد. پیشنهاد شامل تعلیق غنی سازی و تحول در سیاست خاورمیانه ای ایران در مقابل بهرسمیت شناختن و تضمین امنیتی امریکا بود. وصول پیشنهاد خرازی با دیدار دوم فرانکلین با من همزمان شد. من مجبور شدم ملاقات با فرانکلین را کوتاه کنم زیرا سفیر سوئیس، پیشنهاد صادق خرازی را آورده بود.» در عین حال در بخش سوم از گزارش موسسه اسپن درباره برنامه هسته ای ایران که دو بخش قبلی آن نیز در رجانیوز منتشر شد، جزئیات مهمی در مورد این نامه آمده است. رویکرد کلی این بخش این است که آیا جامعه بین الملل درباره برنامه هسته ای ایران رویکرد درستی را تعقیب می کند. در بخشی از این قسمت اطلاعات جالبی درباره نامه سال 2003 دولت محمد خاتمی به دولت امریکا منتشر شد که به عنوان مثالی از سازشکاری و خیانت پشت پرده در تاریخ برنامه هسته ای و به طور کلی سیاست خارجی ایران ماندگار شده است. شرکت کنندگان در این بخش می گویند دولت خاتمی این نامه را دو نوبت و به دو شکل متفاوت به امریکایی ها تحویل داده است. در بخش دیگری از این گزارش رویکرد روسیه در قبال برنامه هسته ای ایران تحلیل و نتیجه گرفته شده که همکاری روسیه با امریکا علیه ایران خط قرمزهایی دارد. شرکت کنندگان در این میزگرد نهایتا تاکید کرده اند هیچ راه حل دیپلماتیکی درباره برنامه هسته ای ایران وجود ندارد مگر اینکه غرب نوعی از غنی سازی در داخل خاک ایران را بپذیرد. *** ب) آیا ما رویکرد دیپلماتیک درست را دنبال میکنیم؟ میزگرد دوم به بررسی این سوال میپرداخت که آیا جامعه بینالملل رویکرد دیپلماتیک درستی را برای حل مسائل مربوط به برنامه هستهای ایران دنبال میکند یا خیر؟ برونو پلاد (Bruno Pellaud)، معاون سابق مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی مقالهای با عنوان "آزمون رویکردهای متفاوت" ارائه داد و هنری سوکولوسکی (Henry Sokolski)، مدیر اجرایی "مرکز آموزش منع گسترش جنگ افزارهای هسته ای" در واشنگتن، مقالهای با عنوان "نُه تاسف: تلاشهای منع تکثیری آمریکا علیه ایران" ارائه داد. جیاندومنیکو پیکو (Giandomenico Picco)، معاون سابق دبیر کل سازمان ملل در امور سیاسی، و آلکسی پوشکوف (Alexey K. Pushkov)، رئیس "موسسه دولتی روابط بینالملل مسکو" (همان دانشگاه MGIMO) درباره این دو مقاله به اظهارنظر پرداختند. پس از دورنمای تاریکی که سخنگوی نخست میزگرد از دیپلماسی ترسیم کرد، شماری از شرکت کنندگان گرد هم آمدند تا در طول میزگرد دوم امید بیشتری درباره مذاکرات بدهند. آنها برای دفاع از استدلال خود به پیشینه تاریخی مذاکرات با جمهوری اسلامی اشاره کردند و به بحث درباره این واقعیت پرداختند که اعضای کلیدی جامعه بینالملل اکنون دارند نقش سازندهتری را در فرایند مذاکرات ایفا میکنند. اعضای میزگرد، قدرت پیش بینانه[1] مربوط به سابقه بد مذاکرات با ایران در دورههای پیشین را زیر سوال بردند و گفتند اطلاعاتی که برخی با استناد به آنها از تهدید بودن برنامه هستهای ایران حمایت میکردند مربوط به 2004 بوده و تاریخ مصرف آن کاملاً منقضی شده است. شماری از شرکت کنندگان میزگرد باور داشتند که رویکردهای متفاوتتر و ثمربخشتری نیز برای مذاکره با ایران وجود دارد اما به شرط آن که جامعه بینالملل دست از سیاستهای دوگانهای که تا به حال در قبال ایران درپیش گرفته است بردارد و به جمهوری اسلامی اجازه دهد تا نوعی غنی سازی داشته باشد. در تاریخ 30 ساله مذاکره با جمهوری اسلامی ایران، همه مذاکرات نیز به فاجعه ختم نشدهاند. بسیاری از مذاکرات ثمربخش بودهاند هرچند برخی از آنها کاملاً مثبت نبودهاند اما تا حدودی مثبت به حساب میآمدند. قرارداد الجزیره در سال 1980 به بحران گروگانگیری آمریکاییها پایان داد. مذاکرات ایران-کنترا به آزادی گروگانهای آمریکایی در بیروت انجامید و 10 گروگان در فاصلههای 1990 تا 1992 آزاد شدند. مذاکرات به مهاجرت و خروج موفقیتآمیز 13 یهودی شیرازی از ایران انجامید. پیمان سال 2001 کنفرانس پترزبورگ با ایران درباره افغانستان آغازگر دورهای از همکاریهای بینالمللی بیشتر با ایران بود. این سالها همچنین همراه با دورهای از همکاریهای مخفیانه ایران و آمریکا در عراق و افغانستان بود. سرانجام، مذاکرات سالهای 2006 تا 2007 منجر به آزادی ملوانان انگلیسی شد که ایران آنها را بازداشت کرده بود. مذاکرات مربوط به برنامه هستهای ایران تا به امروز شکست خوردهاند اما در اغلب اوقات این واقعیت فراموش میشود که این مذاکرات توانستند بیش از یک بار به موفقیت خیلی نزدیک شوند. نامه غیررسمی سال 2003 که "تیم گولدیمن"، سفیر وقت سوئیس در تهران، آن را (به نمایندگی از دولت خاتمی. م.) تنظیم کرد و برونو پلاد نیز در مقاله خود به آن اشاره میکند میتواند مثال بارزی از این مسئله باشد. این نامه غیررسمی یک بار بطور مستقیم توسط خود گولدیمن به آمریکا تحویل داده شد و یک بار دیگر نیز توسط خود جمهوری اسلامی ایران و با واسطه گری سازمان ملل به آمریکا تحویل داده شد تا بدین ترتیب، حسن نیت حقوقی گولدیمن نیز ثابت شود. در سال 2005، جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد داد که شمار سانتریفیوژهای ساخته شده خود برای غنی سازی سوخت هستهای را به 3000 واحد تقلیل دهد. اما در آن زمان، سه قدرت مذاکره کننده اروپایی (EU3) مسئله غنی سازی را غیرقابل مذاکره میدانستند زیرا همچنان آرزوی دستیابی به تعلیق بلندمدت برنامه غنی سازی جمهوری اسلامی ایران را در سرمی پروراندند. در نتیجه، این پیشنهاد ایران پذیرفته نشد. جک استراو، وزیرامورخارجه وقت انگلیس و خاویر سولانا، نماینده عالی اتحادیه اروپا، متعاقباً با علی لاریجانی، مذاکره کننده هستهای ایران، بر سر محدود کردن فعالیتهای غنیسازی جمهوری اسلامی به فعالیتهای صرفاًً ضروری برای پژوهش و توسعه موافقت کردند. لاریجانی این پیشنهاد را پذیرفت و آن را با خود به تهران برد تا تنها شاهد عدم پذیرش آن از سوی محمود احمدی نژاد و رهبر عالی آیت الله علی خامنهای باشد. در پی این اتفاق، لاریجانی استعفا داد. اعضای کلیدی جامعه بینالملل اکنون دارند نقش سازندهای در فرایند مذاکرات ایفا میکنند. در طی یکی از همایشهای پیشین آسپن آلمان درباره برنامه هستهای ایران، دیپلماسی آمریکا به خاطر شکست در مجاب ساختن جمهوری فدرال روسیه و جمهوری خلق چین به ایفای نقشی سازندهتر در مذاکرات و اعمال تدابیر بینالمللی مربوط به برنامه هستهای ایران به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. اما اکنون وضعیت روسیه بطور کامل و وضعیت چین به طرز نسبتاً کمتری تغییر کرده است. در مقایسه با آمریکا و اتحادیه اروپا، تاریخ خصومت روسیه و ایران در طول 100 سال گذشته بسیار ناچیز بوده است. برای مسکو، فروش راکتور هستهای به ایران تجارت خوبی است. تقسیم بندی قریب الوقوع حوضه دریای خزر نیز برای مسکو یک چالش بزرگ دیپلماتیک و فرصت عظیم اقتصادی به شمار میآید. ذخایر چشمگیر و دست نخورده نفت خام قرار است که بین کشورهای ساحلی دریای خزر تقسیم شود. تهران بطور غیرمستقیم به مسکو پیام داده که اگر مسکو به حمایت خود از ایران در مذاکرات جامعه بینالملل درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی ادامه دهد، تهران نیز از رویکرد مسکو برای تقسیم بندی دریای خزر حمایت خواهد کرد. افزون بر آن، ایران در قبال روسیه رفتاری اخلال گرانه نداشته است. بنیادهای حامی جدایی طلبان چچن در کشورهای عرب واقع شدهاند نه در ایران. تهران همچنین هیچ اقدام شیطنت آمیزی در قفقار شمالی و جنوبی یا آسیای میانه برای روسیه به بار نیاورده است. با وجود چنین پیش زمینهای، مسکو به هیچ وجه نمیخواهد که ایران را به فهرست دشمنان بالقوه آتی خود اضافه کند. پس چه چیز موجب شد تا مسکو موضع خود را تغییر دهد و در سازمان ملل، از افزایش تحریمهای اقتصادی بینالمللی علیه ایران به خاطر برنامه هستهای این کشور پشتیبانی کند؟ دیپلماسی ناشیانه ایران و به ویژه امتناع آن از پذیرش راه حلهای پیشنهادی و عملی روسیه برای بحران هستهای این کشور دو علت چنین تغییری به شمار میآیند. مسکو در مشاهدات خود به این نتیجه رسیده است که ایران در تدوین شاخصهای سیاست خارجی خود به آرای مسکو توجه شایانی نمیکند. افزون بر آن، مسکو میخواهد به طور تلویحی این پیام را منتقل کند که از سیاست دولت اوباما برای "بازآرایی" روابط روسیه و غرب حمایت میکند؛ و دست آخر، روسیه نیز نمیخواهد شاهد ظهور ایرانی مسلح به جنگ افزارهای هستهای باشد. بنابراین، مسکو به حمایت خود از تحریمهای اقتصادی بینالمللی علیه ایران ادامه خواهد داد اما این حمایت شامل تحریمهای فلج کننده نخواهد شد. روسیه بطور رسمی فروش سامانههای پدافند هوایی S-300 به ایران را لغو کرده و تصمیم گرفته است که به شرکت خود در تلاشهای جمعی بینالمللی برای حل و فصل مسائل مربوط به برنامه هستهای ایران ادامه دهد. اما باید خاطرنشان کرد که مسکو در رابطه با ایران حد و مرزهایی دارد که از آنها فراتر نمیرود. این مرزها را میتوان در قالب سه مورد خلاصه کرد: 1- حمایت نکردن از تحریمهای فلج کننده علیه ایران2- حمایت نکردن از لغو پروژه ساخت راکتور هستهای بوشهر 3- و حمایت نکردن از اجرای گزینههای نظامی علیه ایران. از دیدگاه مسکو، درباره استفاده از گزینه نظامی علیه برنامه هستهای ایران صحبتهای زیادی شده است و این صحبتها به هیچ وجه سودمند نیستند زیرا هیچ وقت معلوم نیست که آیا این صحبتها بر فرایند تصمیم گیری مقامات ایرانی درباره برنامه هستهای خود تاثیر میگذارند یا خیر، مضاف بر آن که صحبت کردن از جنگ، تنها مردم ایران را از نظر روانی برای جنگ آماده میکند و ذهنیتی قلعهای را تقویت میکند که درست به نفع هیئت حاکمه است. اگر از نیروی نظامی استفاده شود، آیا امریکا خود را دوباره در یک "جنگ بد" دیگر گرفتار و بدون حمایت سازمان ملل نخواهد یافت؟ و در وهله آخر، کسانی که از حمله نظامی حمایت میکنند نباید پیامدهای بشری احتمالی گزینه نظامی را این قدر دست کم بگیرند. مسکو باور ندارد که گزینههای نظامی جامعه بینالملل بتوانند ایران را از ادامه برنامه هستهای خود منصرف کنند اما باور دارد که با مذاکرات میتوان ایران را از ساخت یک نیروی ضربت هستهای (nuclear strike force) منصرف کرد. به رغم آن که پیشینه مذاکره با ایران آنچنان هم که در نظر اول به چشم میآید بد نیست و به رغم آن که بازیگران بینالمللی کلیدی همچون روسیه اکنون نقش سازندهتری را ایفا میکنند، اما سینه چاکان ادامه مذاکرات نیز به این امر معترفند که جامعه بینالملل اکنون با گروه مذاکره کننده کاملاً متفاوتی در تهران سر و کار دارد. اگر در گذشته مذاکرات خوب پیش میرفت برای این بود که سران دیگری در راس قدرت بودند. اکبر هاشمی رفسنجانی وقتی مذاکره میکرد هیچ نیازی به مشورت با هیئت رهبری در تهران نداشت. رقبای سیاسی داخلی زیر پای مذاکره کنندگان را آنقدر خالی نمیکردند که حتی توافقهای موقتی هم که آنها به آن رسیده بودند فسخ و باطل اعلام شوند، چنان که در تاریخ اخیر دو بار این حادثه رخ داد. بنابراین، در مقایسه با گذشته، ساختار کاملاً متفاوتی بر فرایند کنونی مذاکرات حاکم است. افزون بر حمایت از اتخاذ موضعی مثبتتر در مذاکرات، برخی از اعضای میزگرد باور داشتند که در جنبه نظامی برنامه هستهای ایران اغراق شده است. گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ماه فوریه سال 2010 درباره توانمندیهای نظامی ایران در حوزه هستهای بر اساس اطلاعاتی نوشته شده بود که در پیش از سال 2004 به دست آمده بود. با وجود این، کاملاً روشن است که در سال 2003 اتفاقی رخ داد که نگرش حکومت ایران را تغییر داد. بنابر برآورد اطلاعات ملی سال 2007 آمریکا (NIE)، ایران پس از حمله آمریکا به عراق برنامه هستهای نظامی خود را متوقف کرد. این واقعیت که جامعه اطلاعاتی آمریکا اینقدر در ارائه یک برآورد اطلاعات ملی جدید تعلل میورزد و این گزارش را که در ابتدا قرار بود در ماه ژانویه سال 2010 چاپ شود، تمام نمیکند، حاکی از آن است که در بین جامعه اطلاعاتی آمریکا نیز درباره وضعیت موجود اختلاف نظر وجود دارد. بنابراین، هیچ یک از این واقعیات نمیتوانند دال بر تاکید مجدد ایران بر جنبههای نظامی برنامه هستهای خود باشند و نمیتوانند استدلالی قوی در این باره ارائه دهند. گفته میشود که جامعه بینالملل نسبت به برنامه غنی سازی ایران سیاست دوگانهای به کار میبندد که بیشتر وضعیت تزویر به خود میگیرد. یکی از اعضای میزگرد با ذکر این مطلب پرسید: "وقتی پاکستان داشت سلاحهای هستهای خود را میساخت و آزمایش میکرد، آمریکا و جامعه بینالملل کجا بودند؟" حتی یک جریان ارعابی و جنگ روانی نیز علیه پاکستان به راه نیفتاد. با دستیابی پاکستان به ظرفیت گریز تنها به عنوان یک اتفاق آزاردهنده کوچک برخورد شد. بیشتر این حرفها درباره هند نیز که اکنون دارد با آمریکا یک قرارداد همکاری هستهای غیرنظامی میبندد، صدق میکند. چرا دستیابی هند و پاکستان به تسلیحات هستهای پذیرفته میشود اما جنگ تبلیغاتی و جریان سیاسی عظیم علیه ایران به راه میافتد؟ اگر غرب میخواهد در مسیر مذاکره با ایران حرکت رو به جلو داشته باشد، باید در خصوص مسئله غنی سازی این کشور انعطاف بیشتری از خود نشان دهد. همان طور که جک استراو، وزیر امورخارجه انگلیس نیز در سال 2006 اظهار داشت، هیچ راهی برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران درباره برنامه هستهای این کشور وجود ندارد مگر آن که شما بپذیرید که نوعی غنی سازی در خاک آن صورت پذیرد. غنی سازی مواد هستهای ایران در خارج از این کشور نیز که اخیراً پیشنهاد شد صرفاًً نمایانگر نوعی سازش بود. بنابراین، اولویت نباید توقف غنی سازی، بلکه تثبیت مجدد قدرت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر فرایند غنی سازی در ایران باشد و این کار باید از طریق به دست آوردن حق دسترسی به تاسیسات هستهای ایران برای اجرای بازرسیهای بینالمللی صورت پذیرد. در پایان جلسه، اعضای میزگرد به بررسی تجربه جامعه بینالملل از برنامه هستهای ایران و پیامدهای آن برای معاهده ان پی تی پرداختند. در نتیجه فعالیتهای اخیر ایران و کره شمالی، شاید جامعه بینالملل به همین زودیها با "ایرانهای" به مراتب بیشتری مواجه شود. پیمان ان پی تی بدین منظور تدوین شد تا برای امضاکنندگان خود حق دسترسی به منافع اقتصادی حاصل از استفاده صلح آمیز و تجاری از انرژی هستهای را فراهم کند. در متن پیمان ان پی تی، هیچ حق از قبل تعیین شده دیگری برای کشور امضا کننده وجود ندارد که بخواهد بر اساس آن اورانیوم و پلوتونیوم غنیسازی کند. بنابراین، اگر استفاده خاصی از انرژی هستهای از نظر تجاری عملی و ممکن نباشد، کشور امضا کننده هیچ حقی برای پیگیری آن استفاده خاص ندارد و آژانس بینالمللی انرژی هستهای نیز هیچ تعهدی برای تضمین چنین استفادهای ندارد. برنامه هستهای ایران تنها وقتی معنای تجاری مییابد که ایران حداقل 20 نیروگاه تولید برق هستهای برای مصرف سوختی که تولید میکند، داشته باشد. اما کاملاً روشن است که ایران این تعداد نیروگاه تولید برق ندارد. انتظار کشیدن برای مدرکی که بتواند ماهیت نظامی برنامه هستهای یک کشور را اثبات کند فقط کار احمقها است. زود دست به کار شدن چیزی است که رژیم منع تکثیر بر آن استوار است. جامعه بینالملل درخصوص کنترل صادرات مواد با کاربرد دوگانه به ایران بسیار مسامحه کار و سهل انگار بوده است. افزون بر آن، کشورهایی مثل آمریکا بسیار خودخواهانه عمل کرده و اطلاعات جاسوسی خود در زمینه فعالیتهای چین را در خصوص "تکثیر تسلیحات هستهای" با دیگران در میان نگذاشتهاند زیرا میخواستند از منافع تجارت هستهای خود در چین و همچنین از متحدان مهم منطقهای خود همچون پاکستان که نقش واسطه را در فعالیتهای تکثیری ایفا کردند، محافظت کنند. البته، همکاریهای مخفیانه بینالمللی برای مقابله با تکثیر تسلیحات هستهای اخیراً به موفقیتهای چشمگیری انجامیده است. علنی کردن هرچه بیشتر چنین تلاشهایی میتواند نقش بسزایی در تقویت اعتبار رژیم بینالمللی منع تکثیر تسلیحات هستهای داشته باشد. [1] ـ predictive power یا قدرت پیش بینانهی یک نظریه علمی به معنای توانایی آن در ارائه پیش بینیهای قابل آزمایش و راستی آزمایی است. در اینجا، درستی پیش بینیهای بدبینانه نسبت به مذاکره با ایران آن هم بر مبنای مذاکرات چماق هویجی پیشین زیر سوال رفته و مردود اعلام شده است.
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |